.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
نظر سنجی
دیگر موارد
آمار وب سایت

بچه که بودم دلم به گرفتن گوشه چادر مادرم و رفتن به بیرون خوش بود
اکنون بزرگ شده ام مادرم را می خواهم , نه برای گرفتن گوشه چادرش
می خواهمش که با گوشه چادرش اشکهایم را پاک کنم.
نه اینکه دلم خوش شود که می دانم نمی شود !
شاید آرام بگیرد با بوی خوش چادر مادرم

 

جملات زیبا به یاد مادر, روز مادر

Fereydoon Hadi

:: موضوعات مرتبط: عمومی , ,
:: بازدید از این مطلب : 251
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : فریدون
ت : شنبه 22 خرداد 1395
.

امروز با شاخه گلی سرخ ودستانی لرزان به دیدارت می آیم
این اشک های من از سردلتنگی است
دلتنگی برای بوسه زدن بر دستهای مهربانت
کاش بودی...
امروز دلم آتش گرفت ودوباره جای خالیت را حس کردم
می دانم جای تو خوب است
وفرشته های آسمان امروز را برایت جشن می گیرند
آخر میدانم که بهشت زیر پای توست....
کاش فقط امروز نگاهت را داشتم
خدایا کاش فقط یک بار دیگر
آغوشش را داشتم

 

Fereydoon Hadi

:: موضوعات مرتبط: عمومی , ,
:: بازدید از این مطلب : 472
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : فریدون
ت : شنبه 22 خرداد 1395
.

Fereydoon Hadi

:: موضوعات مرتبط: عمومی , ,
:: بازدید از این مطلب : 233
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : فریدون
ت : دو شنبه 10 اسفند 1394
.

می‌خواهم برگردم به روزهای کودکی..

آن زمان‌ها که پدر تنها قهرمان بود

عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد

بالاترین نــقطه‌ى زمین، شــانه‌های پـدر بــود

بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادرهای خودم بودند

تنــها دردم، زانوهای زخمـی‌ام بودند

تنـها چیزی که می‌شکست، اسباب‌بـازی‌هایم بـود

و معنای خداحافـظ، تا فردا بود!

Fereydoon Hadi

:: موضوعات مرتبط: عمومی , ,
:: بازدید از این مطلب : 291
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : فریدون
ت : چهار شنبه 17 ارديبهشت 1393
.

دختر فداکار!

همسرم با صدای بلندی کفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟

روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم.

تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود.

ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت.

آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود.

گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟

فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت:

باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید.... آوا مکث کرد.

بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم میدی؟

دست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم، قول میدم. بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم.

ناگهان مضطرب شدم. گفتم، آوا، عزیزم، نباید برای خریدن کامپیوتر یا یک چیز گران قیمت اصرار کنی.

بابا از اینجور پولها نداره. باشه؟

نه بابا. من هیچ چیز گران قیمتی نمی خوام.

و با حالتی دردناک تمام شیربرنج رو فرو داد.

در سکوت از دست همسرم و مادرم که بچه رو وادار به خوردن چیزی که دوست نداشت کرده بودن

عصبانی بودم.

 وقتی غذا تمام شد آوا نزد من آمد. انتظار در چشمانش موج میزد.

همه ما به او توجه کرده بودیم. آوا گفت، من می خوام سرمو تیغ بندازم. همین یکشنبه.

تقاضای او همین بود.

همسرم جیغ زد و گفت: وحشتناکه. یک دختر بچه سرشو تیغ بندازه؟ غیرممکنه. نه در خانواده ما. و مادرم با صدای گوشخراشش گفت، فرهنگ ما با این برنامه های تلویزیونی داره کاملا نابود میشه.

گفتم، آوا، عزیزم، چرا یک چیز دیگه نمی خوای؟ ما از دیدن سر تیغ خورده تو غمگین می شیم. خواهش می کنم، عزیزم، چرا سعی نمی کنی احساس ما رو بفهمی؟

سعی کردم از او خواهش کنم. آوا گفت، بابا، دیدی که خوردن اون شیربرنج چقدر برای من سخت بود؟

آوا اشک می ریخت. و شما بمن قول دادی تا هرچی می خوام بهم بدی. حالا می خوای بزنی زیر قولت؟

حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم. گفتم: مرده و قولش.

مادر و همسرم با هم فریاد زدن که، مگر دیوانه شدی؟

آوا، آرزوی تو برآورده میشه.

آوا با سر تراشیده شده صورتی گرد و چشمهای درشت زیبائی پیدا کرده بود .

صبح روز دوشنبه آوا رو به مدرسه بردم. دیدن دختر من با موی تراشیده در میون بقیه شاگردها تماشائی بود. آوا بسوی من برگشت و برایم دست تکان داد. من هم دستی تکان دادم و لبخند زدم.

در همین لحظه پسری از یک اتومبیل بیرون آمد و با صدای بلند آوا را صدا کرد و گفت، آوا، صبر کن تا من بیام.

چیزی که باعث حیرت من شد دیدن سر بدون موی آن پسر بود. با خودم فکر کردم، پس موضوع اینه.

خانمی که از آن اتومبیل بیرون آمده بود بدون آنکه خودش رو معرفی کنه گفت، دختر شما، آوا، واقعا فوق العاده ست. و در ادامه گفت، پسری که داره با دختر شما میره پسر منه.

اون سرطان خون داره. زن مکث کرد تا صدای هق هق خودش رو خفه کنه. در تمام ماه گذشته هریش نتونست به مدرسه بیاد. بر اثر عوارض جانبی شیمی درمانی تمام موهاشو از دست داده.

نمی خواست به مدرسه برگرده. آخه می ترسید هم کلاسی هاش بدون اینکه قصدی داشته باشن مسخره ش کنن .

آوا هفته پیش اون رو دید و بهش قول داد که ترتیب مسئله اذیت کردن بچه ها رو بده. اما، حتی فکرشو هم نمی کردم که اون موهای زیباشو فدای پسر من کنه .

آقا، شما و همسرتون از بنده های محبوب خداوند هستین که دختری با چنین روح بزرگی دارین.

سر جام خشک شده بودم. و... شروع کردم به گریستن. فرشته کوچولوی من، تو بمن درس دادی که فهمیدم عشق واقعی یعنی چی؟

خوشبخت ترین مردم در روی این کره خاکی کسانی نیستن که آنجور که می خوان زندگی می کنن. آنها کسانی هستن که خواسته های خودشون رو بخاطر کسانی که دوستشون دارن تغییر میدن.

Fereydoon Hadi

:: موضوعات مرتبط: عمومی , ,
:: بازدید از این مطلب : 299
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : فریدون
ت : جمعه 1 شهريور 1392
.



همه کسانی که در عرصه کار و تجارت فعالیت دارند می دانند  که سر و کار داشتن با کارمندان، فروشندگان و مشتری ها مستلزم شرکت در مکالمات پیچیده و دشوار و همچنین رویارویی با مشکلات است، ضمن آنکه به تعویق انداختن این مکالمات اغلب به بدتر شدن مشکلات می انجامد.

به رفتارهایی فکر کنید که ممکن است در محل کارتان با آن روبرو شوید: کارمندی که همیشه بهانه ای برای دیر کردن دارد، فروشنده ای که مرتبا فاکتورها را ناقص و نیمه تمام تحویل می دهد، یا مشتری دائمی که همیشه در دقیقه آخر تماس می گیرد و در صورت نرسیدن به خواسته اش ناراحت و عصبانی می شود. همه این سناریوها مستلزم تغییر دادن رفتار شخصی دیگر است و معمولا از طریق یک مکالمه صادقانه و شفاف قابل حل است. برای رسیدن به نتیجه دلخواه یک مکالمه، گام های زیر را دنبال کنید: 

گام اول 

قبل از شروع مکالمه به پایبندی خود به رابطه ای که با آن شخص دارید اشاره کنید. به او نشان بدهید که هدف از این مکالمه بهبود روابط شخصی یا کاری  شما است. افراد وقتی بدانند که به آنها و رابطه ای که با آنها  دارید اهمیت می دهید، تمایل بیشتری به اصلاح رفتار خود نشان می دهند

گام دوم

طرف مقابل را از نظر احساسی ارضا کنید. کارمندان تشنه ستایش هستند، چیزی که در محیط خانه یا کار آن را به اندازه کافی دریافت نمی کنند. به ارزش کار او اشاره و از خدمات او قدردانی کنید. 

گام سوم


به جای کلمه "شما" از کلمه "ما" استفاده کنید و از حمله لفظی به طرف مقابل بپرهیزید. افراد را در موقعیتی قرار ندهید که ناچار شوند از خود دفاع کنند. سعی کنید موقعیت را به گونه ای نشان دهید که گویا هر دو درگیر آن هستید و در مورد یک مشکل مشترک صحبت می کنید

گام چهارم

به طرف مقابل بفهمانید که این تغییر به نفع خود او هم هست. از کلمه "من" کمتر استفاده کنید و نگویید رفتار شما به کار "من" آسیب می زند، چون چنین مکالمه ای تاثیر چندانی نخواهد داشت.. 

Fereydoon Hadi

:: موضوعات مرتبط: عمومی , ,
:: بازدید از این مطلب : 425
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
ن : فریدون
ت : چهار شنبه 22 شهريور 1391
.

 شما چه جور شخصيتي داريد؟

آزموني براي تعيين تيپ شخصيت شما


انواع و اقسام پرسشنامه‌هاي شخصيتي معتبر وجود دارند که مي‌توانند ته‌وتوي شخصيت شما را بريزند روي کاغذ و شما را در شناخت بهتر خودتان ياري دهند. اما جالبي پرسشنامه‌ي زير به اين است که علاوه بر رو کردن برخي ويژگي‌هاي شخصيتي‌ شما، مي‌تواند پيش‌بيني کند که آيا شما مستعد بيماري‌هاي قلبي هستيد يا نه! چرا؟ اول تست را بزنيد؛ تا بعد!

کافي است در مقابل هر يک از 25 عبارتي که در زير مي‌خوانيد، موافقت يا مخالفت خودتان را با «بله/خير» مشخص کنيد. تا جايي که مي‌توانيد، از «نمي‌دانم» اجتناب کنيد. ناسلامتي شما مي‌خواهيد شخصيت خودتان را بشناسيد!

 

1. آيا در مکالمات روزمره‌ي خود روي برخي کلمات تاکيد مي‌کنيد؟

بلي           خير              نمي‌دانم

2. آيا سريع غذا مي‌خوريد و سريع حرف مي‌زنيد؟

بلي           خير              نمي‌دانم

3. به نظر شما بايد به کودکان آموزش داد تا هميشه بهترين باشند؟

بلي           خير              نمي‌دانم

4. آيا وقتي کسي کند و آهسته کار مي‌کند، بي‌حوصلگي نشان مي‌دهيد؟

بلي           خير              نمي‌دانم

5. آيا وقتي ديگران حرف مي‌زنند، آنها را وادار به تند حرف زدن مي‌کنيد؟

بلي           خير              نمي‌دانم

6.آيا وقتي احساس مي‌کنيد محدود شده‌ايد يا بايد در رستوران، منتظر خالي‌شدن ميز باشيد، از فرط عصبانيت ديوانه مي‌شويد

بلي           خير              نمي‌دانم

7. آيا وقتي کسي براي شما حرف مي‌زند، همچنان افکار شخصي خودتان را دنبال مي‌کنيد؟

بلي           خير              نمي‌دانم

8. آيا سعي مي‌کنيد در حال اصلاح صورت يا آرايش، صبحانه هم بخوريد؟

بلي           خير              نمي‌دانم

9. آيا اتفاق مي‌افتد که در تعطيلات نوروزي يا تابستاني کار کنيد؟

بلي           خير              نمي‌دانم

10. آيا هميشه مباحث مربوط به موضوعات مورد علاقه‌ي خودتان را دنبال مي‌کنيد؟

بلي           خير              نمي‌دانم

11. آيا اگر وقت‌گذراني کنيد، خودتان را گنهکار مي‌دانيد؟

بلي           خير              نمي‌دانم

12. آيا آن قدر مشغول کار هستيد که متوجه اطراف خودتان يا مثلا متوجه تغيير دکوراسيون خانه نمي‌شويد؟

بلي           خير              نمي‌دانم

13. آيا با ماديات بيشتر از مسايل اجتماعي درگير هستيد؟

بلي           خير              نمي‌دانم

14. آيا سعي مي‌کنيد فعاليت‌هاي خود را در کمترين زمان برنامه‌ريزي کنيد؟

بلي           خير              نمي‌دانم

15. آيا هميشه به‌موقع سر قرار حاضر مي‌شويد؟

بلي           خير              نمي‌دانم

16. آيا اتفاق افتاده است که براي بيان نظر خودتان مشت گره کنيد يا مشت بزنيد؟

بلي           خير              نمي‌دانم

17. آيا موفقيت‌هاي خود را به توانايي سريع کار کردنتان نسبت مي‌دهيد؟

بلي           خير              نمي‌دانم

18. آيا احساس مي‌کنيد کارها بايد همين حالا و خيلي سريع انجام گيرد؟

بلي           خير              نمي‌دانم

19. آيا براي انجام‌دادن کارهاي خود، هميشه سعي مي‌کنيد ابزارهايي را به کار ببريد که بيشترين بازده را دارند؟

بلي           خير              نمي‌دانم

20. آيا هنگام بازي، آن‌چه برايتان بيش از هر چير ديگري اهميت دارد، اين است که برنده بازي باشيد؟

بلي           خير              نمي‌دانم

21. آيا معمولا حرف ديگران قطع مي‌کنيد؟

بلي           خير              نمي‌دانم

22. آيا وقتي ديگران تاخير مي‌کنند، عصباني مي‌شويد؟

 بلي           خير              نمي‌دانم

23. آيا پس از غذا خوردن بلافاصله از سر ميز يا از سر سفره بلند مي‌شويد؟

 بلي           خير              نمي‌دانم

24. آيا هميشه احساس مي‌کنيد عجله داريد؟ 

بلي           خير              نمي‌دانم
25. آيا از عملکرد فعلي خود ناراضي هستيد؟
 بلي           خير              نمي‌دانم
تفسير آزمون

حالا با توجه به جدول ذيل نوع شخصيت خود را پيدا کنيد.

تعداد بله

تيپ شخصيتي

ويژگي‌هاي اخلاقي

نکته

بيشتر از 20

A

خيلي مبارزه‌جو، رقابت‌طلب، بي‌حوصله، پرخاشگر، خصومت‌جو، تحمل نداريد ديگري کار شما را انجام دهد، حاضر به مشاوره نيستيد

مستعد بيماري قلبي و عروقي

کمتر از 5

B

آرام، آسان‌گير، کيفيت زندگي براي شما مهم‌تر از کميت آن است

در معرض بيماري قلبي نيستيد

20-13

متمايل به تيپ A

   

13-5

متمايل به تيپ B

   

 

اين را هم درگوشي از ما داشته باشيد که اگر شما مثل آدم‌هاي تيپ A فکر مي‌کنيد اما مثل افراد تيپ B رفتار مي‌کنيد، روان‌شناسان به شما مي‌گويند تيپC . يعني اين‌که شما دوست داريد مثل تيپ A رفتار کنيد اما حرص مي‌خوريد و به قول معروف، مي‌ريزيد توي خودتان. شما مستعد بيماري سرطانيد. پس بهتر است شما هم سري به يک روان‌شناس بزنيد.

 

Fereydoon Hadi

:: موضوعات مرتبط: عمومی , ,
:: بازدید از این مطلب : 360
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
ن : فریدون
ت : یک شنبه 3 ارديبهشت 1391
.

صفحه قبل 1 صفحه بعد

تبلیغات
موضوعات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی